در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

در آغوش خوشبختی

راه های رسیدن به موفقیت

خواب و رویا (3)

قسمت چهلم       خواب و رویا (3)

در این بخش ،قصد دارم چند خاطره از اتفاقاتی را که برای اشخاص،در عالم خواب رُخ داده است برایتان نقل کنم تا بیشتر با این موضوع  آشنا شوید.شما نیز اگر در این رابطه خاطره ای دارید می توانید برایم بفرستید تا با نامی که می گویید چاپ کنم.

در یکی از روزنامه های امریکا،این خاطره از زبان کارگری که در یک مجتمع فولاد سازی کار می کرد بدین شرح بازگو شده بود.

مهندسان کارخانه فولاد سازی هر چه تلاش می کردند،نمی توانستند صفحهء مخصوصی را که فولاد گداخته بر روی آن قرار می گرفت تا به مرحله تبرید و سرد شدن برود به حرکت در آورند.مهندسان مزبور ده- دوازده بار تمام دستگاهها را چک کردند اما راه به جائی نبردند و از راه اندازی دستگاه عاجز شدند.کارگری که قبلاً از او یاد شد نیز در آن جمع حضور داشت و دائماً در این فکر بود که چگونه می توان این دستگاه را به کار انداخت؟امّا او هم مانند بقیه راه به جایی نمی برد.یک روز بعد از ظهر که خیلی خسته بود به گوشه ای رفت و دراز کشید.پیش از خواب همه فکر و ذکرش را متوجه دستگاه کرد و با همان افکار به خواب رفت.در خواب طرح کامل دستگاه را به چشم دید و به محض بیدار شدن،نقشه ای را که در خواب دیده بود رسم کرد و از روی آن،موفق شد دستگاه را به حرکت درآورد.

همین امر باعث شد که به خاطر این فکر خوب و خلاّق،مبلغ 15000 دلار به او پاداش دادند.

-------------------------------

دکتر Helpercht باستان شناس معروف و استاد دانشگاه پنسیلوانیا،واقعه ای را که برایش اتفاق افتاده،به این شرح توضیح می دهد:

شنبه شب از بس که بر سر دو قطعهء عقیقی که آنرا منسوب به یک انگشتری بابِلی می دانستند،کار کردم از حال رفتم.حوالی نیمه شب،هنگامی که در خواب عمیق بودم،در خواب دیدم که یک کشیش بلند قد و لاغر که حدود چهل سال سن داشت دستم را گرفت و  مرا به خزانه جواهرات معبد که اتاقی کوچک و بدون پنجره بود هدایت کرد.قطعات عقیق لاجورد بدخشی،در هر گوشهء اتاق پراکنده بود.

در این هنگام،کشیش رو به من کرد و گفت،آن قطعه عقیقی را که شما در صفحهء 22و26 رسالهء خود در بارهء آنها به تفصیل شرح داده اید،اصلاً ربطی به انگشتر ندارند.آنها در حقیقت،دو حلقهء گوشوارهء مجسمهء خدایان هستند که از آن جدا شده اند.اگر آنها را به هم جفت کنید به صحت گفته های من پی می برید.!....

از خواب پریدم و قطعات را امتحان کردم.در نهایت شگفتی دریافتم،آنچه در خواب دیده ام عین واقعیت است و بدین ترتیب مشکل کار پژوهشی من برطرف شد.

-----------------------------------------------------

 

رابرت لوئی استیونسون. نویسنده کتاب جزیرهء گنج می نویسد

رویاهای من  زنده و واضح و مشخص بودند. شبها قبل از خواب عادت کرده بودم تصاویر روشنی به ذهنم بسپارم تا در حین خواب، قصهءشیرینی را به خود تلقین کند.وقتی کفگیر به ته دیگ می خورد و پولی در بساط نداشتم خیلی راحت به ضمیرباطنم می گفتم:یک رمان پرهیجان و حادثه ای برایم تعریف کن تا پول و پله ای به هم بزنم.شگفت آن که ضمیر باطنم هیچگاه،از خواسته هایم سرپیچی نکرد

استیونسون در ادامه می گوید:ضمیر باطنم قصه هائی را برایم نقل می کند که تمام آن را به وضوح می بینم و من که بایستی به اصطلاح نویسنده آن داستانها باشم  گاهی از پایان این داستانها بی خبر بودم و این قسمت را در زمان بیداری خودم تکمیل می کردم.اما به خوبی میدانم که این قسمت را هم مدیون ضمیر باطنم هستم.

 

 

خواب و رویا (۲)

قسمت سی و نهم         خواب و رویا (۲)

------------------------------------ 

دکتر مورفی ،اتفاقی را که سالها پیش برای یکی از دوستانش رخ داده، از زبان او بدین شرح نقل می کند

صاحبان یکی از شرکت های بزرگ که خارج از محل سکونتم بود شغلی را به من پیشنهاد کردند.حقوق و مزایای شغل جدید دو برابر شغل فعلیم بود اما به خاطر دوری راه ،دچار تردید شده بودم و نمی دانستم چه کنم.به همین خاطر  هنگام شب  قبل از اینکه به خواب بروم این جملات را گفتم :( هوش خلاقه ضمیر باطنم راه درست را نشانم خواهد داد.گرایش آن همیشه به سوی زندگی است و موجب می شود که من تصمیم درست را بگیرم چون او جز خیر و صلاحم چیزی نمی خواهد.من هم برای تصمیم و تدبیر او ارزش قائلم .)

چند بار جملات بالا را تکرار کردم تا به خواب رفتم.صبح که از خواب بیدار شدم فکری به ذهنم رسید که به من می گفت:نباید این پیشنهاد را قبول کنم.فکری را که ضمیر باطنم به من القاء کرده بود کاملاْ درست بود چون آن شرکت چند ماه بعد ورشکست شد

ضمیر آگاه فقط می تواند در مورد قضایایی که عینی و قابل لمس است حکم صادر کند.اما نیروی استعداد و مکاشفه ضمیر باطن  قادر است آینده را هم پیش بینی کند.همانگونه که در باره شرکت مذکور ورشکستگی را به درستی پیش بینی کرده بود

این بار  دکتر مورفی اتفاقی را که برای خودش افتاده بدین شرح بیان می کند

سالها پیش در جریان جنگ دوم جهانی  پیشنهاد خوبی در زمینه تبلیغات در شرق جهان به من داده شد.من برای تصمیم گیری به ضمیر باطنم مراجعه کردم و نظر مشورتی آن را جویا شدم و پرسیدم

 ( ای هوش بیکران که در وجود منی و از همه چیز خبر داری.از تصمیم خود،در بارهء پیشنهادی که به من شده مرا هم مطلع کن.من به موقع از جواب تو آگاه خواهم شد.)  

 

این جملات را چند بار قبل از خواب تکرار کردم و عجیب اینکه  حوادثی را که سه سال بعد می بایست اتفاق بیفتد بدین ترتیب در خواب دیدم: یکی از دوستان خیر اندیش و کهنسال خود را در خواب دیدم که به من گفت، مقاله این روزنامه را بخوان و از اینجا نرو.آن مقاله خبر از جنگ و خونریزی می داد.(گاهی وقتها درستی پیشگوئیها آنقدر شگفت انگیز است که انسان احساس ناباوری می کند و بیشتر شبیه سحر و جادو می ماند.)

ضمیر باطن من با ضمیر باطن جهانی هماهنگی داشت و می دانست ژاپنی ها  در صدد بر افروختن آتش جنگ هستند و او در فالب دوستی مهربان و خیر اندیش به خوابم آمد و مرا از این تصمیم با خبر کرد.سه سال بعد از آن خوابی که دیده بودم،  درست مطابق مقاله ای که در آن نشریه نوشته شده بود، بمبارام( پرل هاربور) اتفاق افتاد و بار دیگر نیروی معجزه گر ضمیر باطن برایم اثبات شد

هر شب قبل از خوابیدن از عقل ودرایت ضمیر باطن خود کمک بخواهید  تا در روز یا روزهای بعد  جواب مناسب را دریافت کنید

رویایی را که من دیدم و در آن پیر مرد مهربان به من هشدار می داد که از رفتن به آن سرزمین خوددار یکنم  صرفاْ زائیدهء ضمیر باطن خودم بود.بعضی ها مادرشان را در خواب می بینند که آنها را نصیحت می کند و از رفتن به فلان جا یا انجام فلان کار ،برحذر می دارد و می گوید مواظب خود باشند

بهرحال ضمیر باطن شما  همواره راه عقل و مصلحت را می پیماید و از همه چیز آگاه است.گاهی اوقات با لحنی با شما سخن می گوید که ضمیر آگاه،آن را به عنوان یک واقعیت مسلم قبول می کند

در قسمت بعد  چند خاطره در این باره برایتان نقل می کنم

 

با استفاده از کتاب  قدرت فکر نوشته دکتر ژوزف مورفی با تغییرات لازم

 

 

خواب و رویا (1)

قسمت سی و هشتم        خواب و رویا (1)

وَ جَعَلنا نُومَکُم سُباتاً – سوره النباء آیه 9

و خواب را برای شما،مایهء قوام حیات و استراحت قرار دادیم.(تا چون بدن،در خواب به زحمت کار نپرداخته به گوارش غذا و تهیه خون و تقویت بدن و رویای صادق پردازد.)

خواب،اصلی الهی است که پاسخ بسیاری معماها و مسائل زندگی خود را در آن زمان می یابیم.

بسیاری عقیده دارند که بدن بعد از انجام فعالیتهای روزانه و خستگی جسمی،نیاز به استراحت دارد تا در این زمان به تجدید قوا بپردازد و برای فعالیتهای بعدی آماده شود.هر انسان معمولاً هشت ساعت می خوابد و شگفت آنکه در هنگام خواب، هیچ عضوی از بدن به خواب نمی رود و اعضای بدن و اندام واره هامانند قلب ، ریه و غیره به فعالیتهای حیاتی خود ادامه می دهند. هضم غذا و رشد بدن- مو- ناخنها و دفع سموم بدن از راه پوست و کارهایی از این قبیل،در زمان خواب متوقف نمی شود.

فرآیندِ شفا دهندهء جسم در هنگام خواب از سرعت بیشتری برخوردار است.زیرا در آن هنگام،قدرتهای مداخله گر ضمیر آگاه،از کار می افتند و مزاحم او نمی شوند.از همه مهمتر،جوابهای مناسب در وقت خواب به ذهن می آیند.

دکتر Bigelow دلیل اصلی خواب را اینگونه بیان می کند:ناحیه بالای روح از طریق تجرید به طبیعت برتر،پیوند می خورد و در شکل گیری عقل و درایت ما سهیم می گردد.

ضمیر آگاه هرکس در طول روز،در معرض جوش و خروش و فعالیتهای مختلف قرار می گیرد.به همین سبب الزاماٌ بایستی به طور موقت هم که شده،خود را از جهان عینی و حسّی دور کند و در آن مدّت ،با عقل و درایت خود رابطه نزدیکتری برقرار سازد و راه حل مشکلات دشوار و مسائل پیچیدهء زندگی را از ضمیر باطن حود طلب نماید.

انسان به هر گوشه خلوت و دنج که به دور از سر و صدا و هیاهوی زندگی روزانه و گرفتاریهای آن پناه ببرد،برایش نوعی خواب تلقی می شود.پس برای برخورداری از چنین حالتی باید آرامش باطنی را در خود به وجود آورد تا در عالم بیداری هم بتوان ضمیر باطن را به یاری طلبید.

بی خوابی،شخص را دچار آشفتگی- عصبانیت و اختلال در رفتار و گفتار می نماید.دانشمندانی که در باره این موضوع،مطالعه و تحقیق کرده اند بر این باورند که بی خوابی مداوم،موجب اختلالات روانی می شود.انسان در هنگام خواب،مانند باطری شارژ می شود و نشاط و شادیِ زندگی،پس از استراحت کافی و منظم در او به وجود می آید.

دکتر (رابرت او براین) پس از انجام تحقیقات در مورد خواب که در موسسه تحقیقاتی والتررید در واشنگتن انجام شد چنین می گوید ،نتایج به دست آمده از این تحقیقات،موجب شگفتی بسیارِ روانکاوان و دانشمندان در قلمرو اسرار آمیز خواب گردید.اکنون محرز شده است که مغز خسته چنان حریصانه خواهان خواب می گردد که حاضر است برای دست یافتن به آن،از هیچ فداکاری دریغ نورزد.از نتایج آزمایشها معلوم گردید که تنها بعد از سه چهار ساعت بی خوابی، چُرتهای کوتاه شروع می شود و درست همچون مواقع خواب،پلک ها سنگین می شوند و ضربان قلب کاهش می یابد.هر چُرت،بیش از ثانیه ای طول نمی کشد. این لحظات کوتاه،دوران نا آگاهی نام گرفتند و سرشار از رویا ها و تصاویر گشتند.هر اندازه بر مدّت بی خوابی افزوده شد،بر تعداد چُرتها اضافه گردید و مدت آنها هم بیشتر می شد و به دو یا سه ثانیه می رسید.

نتیجهء شگفت انگیز دیگری که از این پژوهش به دست آمد این بود که حافظه و ادراک در هنگام بی خوابی دچار اختلال و بی نظمی می شود.بسیاری از افرادی که در این آزمایش شرکت داشتند،روزهای آخرِ بی خوابی،قادر به حلّ ساده ترین مسائل ریاضی نبودند و از عهدهء کارهایی که قبل از آن به سادگی انجام می دادند بر نمی آمدند.

در قسمت بعد در این باره بیشتر خواهم گفت.

--------------------------------------------------------------

با استفاده از کتاب قدرت فکر – دکتر ژوزف مورفی .با تغییرات لازم.